غربزدگی رضاخانی
سیاست تجدد رضاشاه ابعاد مختلفی داشت که یکی از آنها اصلاحات اجتماعی است که شامل تهذیب اخلاق و تغییر آداب و رسوم میشود. آنچه اخلاق مردم میگفتند، مساله اصلی برای اصلاح جامعه محسوب میشد، به همین دلیل روزنامه [اطلاعات] مساله اخلاق را بسیار مطرح میکند. البته اخلاق شامل همه جوانب میشود: روابط اجتماعی و خانوادگی، پدر و فرزند، زن و شوهر، کارفرما و کارگر، عابر پیاده، مسوولان دولت و. . . البته عدهای در کسب تمدن غرب شک داشتند ولی مطلب در مورد مقایسه مشخصات غرب با شرق در روزنامه اطلاعات زیاد بود.
البته روی سخن ما هم با همان اشخاص بوده، چراکه معنا و مفهوم حقیقی تمدن را ندانسته و تصور کرده که تمدن عبارت از پُز شیک، بستن کراوات قشنگ و پوشیدن لباسهای مد است.» بهنظر میرسد بهرغم تبلیغ غربی شدن عدهای متوجه جنبه منفی و غیرعملی بودن آن هستند. در واقع مساله بغرنجی درحال شکلگیری بود که حلشدنی هم نبود. چنانچه اطلاعات در تیر ۱۳۱۰ نوشت: «تردیدی نیست که مملکت ما چون هنوز رشد حقیقی پیدا نکرده در برزخی واقع شده، اخلاق عمومی نیز دچار تشنج و انقلاب عجیبی شده است.» زندگی و ذهنیت فرنگی نشد اما بومی و سنتی هم نماند. چنان که ایراد گرفتهاند عیدنوروز ایرانیها مانند اروپاییها کارت برای هم میفرستند و مانند سابق دید و بازدید در کار نبود. عدهای نیز متوجه این گسست بودند. چنان که در روزنامه به تفاوت طبقاتی اشاره میشد و اینکه زندگی اجتماعی ما غلط است برای آنکه هنوز آثاری از اخلاق گذشته که مولد تربیت سابق بود در طبقات پایین وجود دارد که مقتضیات عصر ما دیگر آنها را پسندیده نمیداند ولی برای بسیاری از افراد هنوز ابهام وجود داشت که تحولات پدید آمده خوب است یا بد.
شخصی از تفریحات گذشته نوشت که در آن زمان ارزان بود و مردم به زیارت میرفتند و… یا مثلا نوشته شده است: «امروز اصول پوسیده قدیمی را پشت پا زده و کهنهپرستی را به دور انداختیم، گره کراوات خود را از شیکترین جوانان پاریس و لندن هم قشنگتر میزنیم و توله سگ خود را اغلب به سینما و تئاتر میبریم و برای او هم بلیت میخریم و از حالا که ماه دوم پاییز است در فکر لباس بالماسکه هستیم.» البته عدهای هستند که تحصیلکرده بوده، متفکر هستند و به سنتها احترام میگذارند از جمله محتشمالسلطنه اسفندیاری و مخبرالسلطنه. این دو همسن هستند و از یک منشأ اجتماعی برآمدهاند. اسفندیاری میگوید: «برخی مردم مملکت ما با آنکه دائما از اخلاق و معارف سخن میرانند، قرائت افسانه را بر صفات مفیده ترجیح میدهند و از طرفی اگر کلمهای به اجانب نسبت داده شود، بهتر از وحی منزل گوش داده و دل را به استقبال آن میفرستند.» ما هنوز در این دوره کلمهای برای غربزدگی نداریم تا زمانی که آلاحمد آن را اختراع کرد، اما این سخنان اشارهای به همان غربزدگی است.
از جمله کسانی که بسیار مخالف این نوع زندگی و تحول مدرنیسم هستند، مخبرالسلطنه است که به رضاشاه گفته بود: «گلاستون نخستوزیر بریتانیا قرآن را در دست گرفته بود و گفته است: تا این کتاب در مشرق زمین است، ما به آرزوی خود نخواهیم رسید.» هدایت سعی میکرد از طریق سیاست، اخلاق اسلام را ترویج کند و در یک گفتوگوی دیگر به رضاشاه میگوید: «ما باید به دنبال تمدنی باشیم که از لابراتوارها ناشی باشد، نه بلوارها.» ولی میگوید شاه توجهی نکرد. اصولا غربی شدن فقط محدود به علم و فرهنگ و صنعت نبود و مراسم مذهبی و لباس مردم را هم تحت تاثیر قرار داد و مشکل آفرید.
نظرات