جایگاه خاتون ها
درعصر سلجوقی و خوارزمشاهی با توجه به آزادی های به دست آمده برای زنان درباری، به تدریج زمینه فعالیت های آنان در عرصه های مختلف مهیا شد. تا جایی که برخی از آنان توانستند در امور مختلفی از جمله دخالت در امر جانشینی، سیاست مذهبی و امور سپاهی و جنگ ایفای نقش کنند.
در زمان حکومت ملکشاه سلجوقی شاید بتوان گفت ۲ تن از همسران وی از نفوذ و اقتدار بیش تری برخوردار بودند؛ یکی از آن دو نفر ترکان خاتون، دختر طمغاج خان، حاکم سمرقند و مشهور به خاتون جلالیه بود که آلب ارسلان در سفر به ماوراءالنهر او را برای همسری فرزندش، ملکشاه برگزید. وی به سبب جوانی، ملاحت و نسب بلند خانوادگی مورد توجه ملکشاه بود و بر او استیلا داشت. از طرف دیگر زبیده خاتون، همسر دیگر ملکشاه و مادر برکیارق بن ملکشاه نیز از جایگاه بالایی در دربار سلجوقی برخوردار بود. اما آنچه اقتدار و نفوذ این دو خاتون را بیش تر نمایان می کرد، اهتمام در امر جانشینی فرزندشان بوده است: به خصوص در این رابطه باید به اقدامات ترکان خاتون اشاره کرد. ملکشاه دو تن از پسران خود و ترکان خاتون، ینی داود و احمد را به جانشینی انتخاب کرد. اما هر دو نفر پیش از پدر از دنیا رفتند. ترکان خاتون این بار فعالیت جدیدی برای ولیعهدی فرزند دیگرش، محمود که چند سال بیش تر نداشت آغاز کرد که با مخالفت خواجه نظام الملک، وزیر ملکشاه، روبرو شد، چرا که وی بر جانشینی برکیارق، پسر زبیده، همسر دیگر ملکشاه، پافشاری می کرد. هرچند ملکشاه خود نیز بیش تر به ولیعهدی پسر بزرگترش، برکیارق سیزده ساله تمایل داشت.
اوج فعالیت های ترکان خاتون برای جانشینی محمود پس از مرگ ملکشاه روی داد. وی ابتدا کربوغا، یکی از عمرای ملکشاه را برای دستگیری برکیارق فرستاد. سپس ملک اسماعیل یاقوتی، دایی برکیارق را نیز با وعده ازدواج و بخشیدن سلاح و مال با خود همراه کرد. اما اسماعیل در این جنگ شکست خورد. هرچند ترکان خاتون تلاش های زیادی برای جانشینی فرزندش انجام داد، با فوتش در سال ۴۸۷ قمری و به فاصله کوتاهی مرگ فرزندش، محمود، سلطنت این بار به برکیارق، فرزند زبیده خاتون رسید.
زبیده خاتون یکی از همسران با نفوذ و قدرتمند سلطان ملکشاه سلجوقی بود و همانطور که پیش تر گفته شد به خاطر رقابت با ترکان خاتون، همسر دیگر ملکشاه، تلاش های زیادی برای جانشینی فرزندش، برکیارق انجام داد.
وی به خاطر نفوذ و اقتدارش در نزد ملکشاه، مجدالملک قمی، مستوفی السلطان، را برای رسیدگی به امور وزیر خود قرار داد. زبیده به او اطمینان داشت و برخی اهدافش را با کمک به او دنبال می کرد. پس از مرگ ملکشاه و رسیدن برکیارق به سلطنت، زبیده توانست نفوذ و جایگاه رفیع خود را در دربار حفظ کند، تا جایی که وی حتی در برکناری موید الملک، وزیر انتخابی برکیارق نقش داشته است.
در واقع برکیارق در سال ۴۸۷ ق موید الملک، فرزند نظام الملک را که فردی شایسته و توانا بود، به وزارت انتخاب کرد. وی توانست سلطنت متزلزل برکیارق را استوار کند. همچنین زمانی که نتش بن آلب ارسلان عموی برکیارق، برای جنگ با وی در سال ۴۸۸ ق به ری آمده بود، او توانست سپاه نتش را دفع و او را نیز بکشد. اما این قدرت موید الملک به تدریج مورد نگرانی زبیده خاتون و مجدالملک قمی قرار گرفت، زیرا چشم به مسند صدارت دوخته بود. به این خاطر در صدد توطئه بر ضد مویدالملک برآمدند تا اینکه سرانجام برکیارق، وی را عزل کرد. به گفته ابن اثیر علت این کار این بود که وقتی برکیارق بر نتش ابن آلب ارسلان پیروز شد، برای آوردن مادرش خادمی را روانه اصفهان کرد. موبدالملک و گروهی از امیران با هم متحد شدند و از برکیارق خواستند مادرش را ترک کند، اما سلطان عنوان کرد پادشاهی را بدون مادرش نمی خواهد. به نظر می رسد همین امر و نیز برکناری میدالملک به دست زبیده خاتون گویای تسلط و نفوذ زبیده خاتون بر برکیارق باشد.
در عصر خوارزمشاهیان نیز ملکه ترکان در امر جانشینی نقش داشت. ملکه ترکان، همسر ایل ارسلان و مادر سلطان شاه، از زنان با نفوذ دربار خوارزمشاهی بود که به هنگام حیات همسرش در کنار وی به زمامداری مشغول بود. به گونه ای که در امور کشورداری نیز دخالت مستقیم داشت و اغلب طرف مشورت ایل ارسلان قرار می گرفت. پس از فوت ایل ارسلان در سال ۵۶۷ ق، ملکه ترکان به دلیل نفوذ و اقتدار در دربار توانست در امر نیابت جانشینی نقش آفرینی کند. به طوری که با فوت ایل ارسلان، سلطان شاه، پسر کوچک تر و و لیعهد او، بر تخت سلطنت نشست. اما به دلیل سن کم، ملکه ترکان زمام امور را به دست گرفت و عملاً مدبر مُلک محسوب می شد.
پس از مدتی پسر دیگر ایل ارسلان به نام سلطان تکش( ۵۹۶-۵۶۸ ق) از مادر دیگری که زمام ولایت جند را بر عهده داشت، علم مخالفت با ملکه ترکان و سلطان شاه برافراشت و پس از ادعای سلطنت و اطاعت نکردن از سلطان شاه، به طور رسمی اعلام کرد سلطان شاه را به رسمیت نخواهد شناخت و چون قدرت مقابله با سلطان شاه را با وجود حمایت های ملکه ترکان نداشت؛ لذا به قراختاییان پناه برد. در ۵۶۸ ق، سلطان تکش با حمایت قراختائیان به جنگ ملکه ترکان و سلطان شاه رفت. از طرف دیگر ملکه ترکان موفق شد با درایت خود موید آی ابه سپاه بسیاری فراهم کرد و به همراهی ملکه ترکان و سلطان شاه به جنگ تکش رفت. به نظر می رسد ملکه ترکان هم درزمان حیات همسرش در امو سیاسی فعال بوده است و هم به خاطر نفوذ و اقتدارش توانسته بود تا مرحله ای در امور سیاسی پیشرفت کند که دربار خوارزمشاهیان را در مقطعی از زمان وادار کند تا نیابت جانشینی فرزندش را به عهده بگیرد.
زنان خاندان های حاکم سلجوقی و خوارزمشاهی، در امور مربوط به سپاه و جنگ نیز نقش داشتند. این نقش آفرینی را می توان به شکل مشارکت در تصمیم گیری نظامی و پیشگیری از جنگ و برقراری صلح با هدف حفظ حکومت مشاهده کرد.
هرچند خاتون های عصر سلجوقی و خوارزمشاهی از موقعیت بالایی برخوردار بودند، این مسئله مانع از سقوط جایگاه آنان نمی شد. به طوری که برخی از آنان گاه قربانی توطئه های درباری شدند و برخی نیز به خاطر عملکرد ناشایست خود، نه تنها جایگاه خویش را از دست دادند، بلکه حکومت وقت را نیز به مخاطره انداختند.
نظرات